مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
امامُ الـرحـمـتِ اول و یا پیـغـمـبـرِ آخَـر امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر همینست آنکه برحقش دهد موسی قسم، حق را که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر ابالـزهـرا ابالـزُهـره ابالعـلـم و ابالعـالـم ابالقاسم محمد مصطفی هست و ابالکوثر تمام عمر لب نگشود بر نفرین این امت برای رحـمت پـروردگـار آمد پـیـام آور به زیر سنگ دندانش شکست و باز پی در پی لب پُر خون دعا میکرد دشمن را به چشم تر تجلی بخش نور معرفت باشد ز سر تا پا نشان از مهـربانیِ خـدا دارد ز پا تا سر خدا را بین که یک طفل یتیم و این همه شوکت بوَد خُلق عظیمش زینت هر مسجد و منبر همیشه در سلام او پیش دستی کرد حتی بر صغیر و پیر و بیمار و فقیر و خادم و نوکر محمد شهر عـلمِ عـالم امکان علی بابش در این ظلمت سرا او ماه و مهتابش بود حیدر بدون مرتضی راه ورودی نیست بر احمد محمد شاهراه عشق میباشد علی رهبر سلام ای مقصد و مقصود بر مخلوق و بر خالق سلام ای برترین عاشق وَ ای عبد خدا منظر به عزرائیل فرمودی مدارا کن بر این امت دلت شـور مرا میزد هـمیشه تا دم آخر جهان امروز پُر گشته ز سادات بنی الزهرا ندید این را اگر هرکس هوالغافل هو الابتر حَرایت پر ز حُر کرده عراق و شام و ایران را حرمها چون نگین است و فداییها چو انگشتر دلم راهی شد امشب تا مدینه گنبد خضرا کمی هم آنطرفتر بر مزار عترت اطهر میان بستـرت آرام جان، آرام جان دادى ولى آرامِ جانت نیمهجان شد پاى این بستر چه با حسرت دم آخر میان هم گره خورده نگـاه خـسـته بـابـا، نگـاه خـسـته دخـتـر براى بار آخر بوسهاى دادى تو بر دستِ همان زهرا که هم دختر ترا بوده است هم مادر ولى دستی که بوسیدی ردى برداشت در کوچه همان زهرا کتک خورد و زمین افتاد پشت در طناب دست مولا را کـشیدند آه در خانه چهل نامرد از یک سر، زنی دلخسته از یک سر به روی خاک بر میخواست و هی بر زمین میخورد کبوتر میخورد روی زمین وقتی بیفتد پر در اینجا مادری پشت پدر افتان و خیزان بود ولی در گوشه مقتل برادر بود و یک خواهر همان میخی که در سینه نشست و سینهها را سوخت گذشت ایام و شد نیزه گذشت ایام و شد خنجر گذشت ایام و زینب داد میزد آه یا جداه امان از کندی خنجر امان از گودی حنجر |